درباره وبلاگ

فرشته ی زندگی من جواد برای تو مینویسم ازاعماق احساسم مینویسم تابدانی تپش قلبم درسینه به خاطر توست برای تو مینویسم ای عزیزدوست داشتنی ای بهترینم ای همه زندگیم دوستت دارم
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه و آدرس eshghamjavad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


Alternative content


جاوا اسكریپت

عاشقانه هایم برای جوادم
چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, :: 18:29 ::  نويسنده : گلاله       

 

نوازشــــــــــــم کن !

 

 

 

من واقعی ترین بـــــــــانوی افسانه‌های " تــــــــو "ام

 

 

فرقی‌ نمی‌‌کند کجــــــــــا .........


 

آغوش " تـــــــــو "

 

 

هر جا که بـــــــــاز شود .

 

 

با شکوه‌تــــــرین قصر دنیا‌ستــــــــــ ...

 

نوازشــــــــــــم کن !

 

 

من واقعی ترین بـــــــــانوی افسانه‌های " تــــــــو "ام

 

 

فرقی‌ نمی‌‌کند کجــــــــــا .........

 

 

آغوش " تـــــــــو "

 

 

هر جا که بـــــــــاز شود .

 

 

با شکوه‌تــــــرین قصر دنیا‌ستــــــــــ ...

 

 

قصری که تنـــــها آقایش " تـــــــــو "یی ...!

 

نوازشــــــــــــم کن !

 

 

من واقعی ترین بـــــــــانوی افسانه‌های " تــــــــو "ام

 

 

فرقی‌ نمی‌‌کند کجــــــــــا .........

 

 

آغوش " تـــــــــو "

 

 

هر جا که بـــــــــاز شود .

 

 

با شکوه‌تــــــرین قصر دنیا‌ستــــــــــ ...

 

قصری که تنـــــها آقایش " تـــــــــو "یی ...!




سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, :: 20:5 ::  نويسنده : گلاله       

سلام عزیزم!

چقدر انتظار برای رسیدن به تو شیرین است.


خیلی این لحظات برایم زیباست.


به انتظار آن روز نشسته ام تا ما به هم برسیم و یک زندگی عاشقانه را برپا کنیم.


قلبم برای آن روزی که تو را در کنار خودم میبینم می تپد


و تک تک ثانیه ها را می شمارم تا لحظه دیدار با تو فرا رسد.


چقدر این انتظار شیرین است.


انتظار برای رسیدن آن لحظه که ما برای هم هستیم.


خوشبختی تو ، شادی من است و شادی تو ، آرزوی من است.


شاد باش که این لحظه ها خیلی زیباست ، این انتظار شیرین است ،

پایان این انتظار لحظه ایست که ما بعد از مدتها سختی به هم میرسیم

و همدیگر را در آغوش میفشاریم.


شاد باش که این راه سخت پایانی دارد و پایان راه خیلی زیباست.


معنای زندگی با تو پر از معناست ، باور کن این زندگی بدون تو بی معناست.


گریه نکن عزیزم ، میدانم که از این انتظار خسته ای و می دانم که بعد از من ، تو یک دلشکسته ای .


می دانم از آن روز میترسی که ما به هم نرسیم و بعد از اینهمه سختی سرنوشت ما را از هم جدا کند.


ما برای هم هستیم ، زندگی یعنی من و تو.


من بدون تو ، تو بدون من یعنی بدون هم هرگز.


گریه نکن عزیزم، قطره های اشکتت قلبم را میسوزاند ، چهره پریشانت مرا ناامید میکند .


این انتظار رسیدن شیرین است ، چون برای تو و به عشق تو به انتظار نشسته ام.


به آن لحظه رویایی بیندیش که ما بازی عشق را میبریم و از سختی ها ،


غم ها و دلتنگی های لحظه های عاشقی میگذریم و به هم میرسیم.


آری این انتظار شیرین است ، زیرا پایان آن یعنی آغاز زندگی من و تو…



دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : گلاله       

ببین که چقدر تو را دوست دارم ...

 

دلم دردش را می گویم و قلم زندگی درد دلم را در این دفتر عشق می نویسد

دلم درد هایش را می گوید ، چشمهایم می گرید و تو نیز میخوانی دردهایی را

که با چشمهای گریان نوشته ام

بخوان درد این دل خسته و عاشقم … بخوان و بدان که من دیوانه ام

دیوانه تو ، قلب مهربانت و آن چهره ماهت

عاشقانه آن چه که برایت با احساسی پاک نوشته ام بخوان و این دل عاشق مرا

درک کن

قطره قطره اشکهایم را در کلماتی که دیوانه وار در کنار هم قرار داده ام

و از آنها جمله ای برای تو ساخته ام را ببین...حالا

فهمیدی که چقدر دوستت دارم؟

بخوان هر آنچه که از تو گفته ام و نوشته ام

بخوان و با من بمان، عاشقتر از همیشه بمان

تو گرفتار یک قلب دیوانه شده ای ، دیوانه ای که لحظه به لحظه به یاد تو هست و با

یاد تو این لحظات زندگی را می گذراند

دیوانه ای که شب و روز قلمی در دست دارد و از عشق تو می نویسد

دلم دردش را می گوید ، تو میخوانی و با خواندن آنچه که از عشق گفته ام

اشک می ریزی

بخوان درد این دل دیوانه را و ببین که چقدر "تو را دوست دارم" ...

نفسم اگه بدونه دارم واسه اون می نویسم نمی دونم چه حالی میشه ولی اون فک می کنه دارم رو سخت افزار و ای اس پی  کار می کنم .نمی دونه اصل زندگی من فقط اونه.فقط جوادمه.

خیلی دوست دارم زندگیم 



یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 14:24 ::  نويسنده : گلاله       


پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم چند لحظه به چشمهایش خیره شدم ،

گفتم :

دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقم ، عاشق یک عاشق واقعی ، عاشق تو....

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری میکند ،

به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارم....

به اندازه تمام لحظه های زندگی ام تا آخر عمرم عاشقم !

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم ، دوستت دارم !

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو در زیر باران قدم میزنم عاشق بارانم

به عشق آمدن باران و به اندازه تمام قطره های باران دوستت دارم !

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره میشوم ،

به اندازه تمام ستاره های آسمان دوستت دارم!

به عشق دیدنت بی قرارم ، حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات

در دل ندارم،به اندازه تمام لحظه های بیقراری و دلتنگی دوستت دارم ...

من که عاشق چشمهایت هستم ، عاشق گرفتن دستهای مهربانت هستم ،

به عشق نگاه به آن چشمهای زیبایت دوستت دارم..

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است ، آنگاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن

نفسگیر است !

به شیرینی لحظه های عاشقی دوستت دارم !

من که تنها تو را دارم ، از تمام دار دنیا تنها تو را میخواهم ، تو تنها آرزویم هستی

به اندازه تمام آرزوهایم که تنها تویی ، به اندازه دنیا که میخواهم دنیا نباشد و تنها تو

برای من باشی ، به اندازه همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو ای

عشق من ، ای بهترینم به عشق همه این عشقها دوستت دارم !

پرسیدم به جواب این سوال رسیدی؟

اینبار او سکوت کرد و اینبار او با چشمهای خیسش به چشمهایم خیره شد!

اشکهایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه همچنان ادامه داشت

و باز گفتم : به اندازه وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست دوستت دارم!

 



جمعه 22 دی 1391برچسب:, :: 21:12 ::  نويسنده : گلاله       

 

خدایا

اجازه هست ناصبوری کنم؟

به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...

از فريادهايي كه در گلويم خفه ماند و میماند...

از اشك هايي كه شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید

و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم

آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،

در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .

آرزوی پــرواز دارم مرا اجابت نما

ای تنهــاامیدم



چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 18:54 ::  نويسنده : گلاله       

فرشته نجات

وقتی رسيدی كه شكسته بودم ... از همه ی آدما خسته بودم
وقتی رسيدی كه نبود اميدی ... اما تو مثل معجزه رسيدی

وقتی رسيدی كه شكسته بودم ... از همه ی آدما خسته بودم
بعد يه عالم اشك و بغض و فرياد ... خدا تو رو برای من فرستاد

خوب ميدونم جای تو رو زمين نيست ... خيليه ، فرق تو فقط همين نيست
آدمای قصه های گذشته ... به كسی مثل تو ميگن ؛ فرشته

(فرشته ی نجات ، فرشته ی نجات ... تو جون ازم بخواه ، اونم كمه برات) 2

رسيدی از يه جا كه آشنا بود ... شبيه تو ، فقط تو قصه ها بود
تو از يه جای خيلی دور اومدی ... قفلو شكستی مثل نور اومدی

تو همونی كه آرزوی من بود ... هميشه هر جا ، روبروی من بود
شبا تو خوابم تو رو ديده بودم ... خيلی شبا بهت رسيده بودم

خوب ميدونم جای تو رو زمين نيست ... خيلیه ، فرق تو فقط همين نيست
آدمای قصه های گذشته ... به كسی مثل تو ميگن ؛ فرشته



سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: 14:24 ::  نويسنده : گلاله       

عاشقوونه هایی برای تنها عشقم

باران که می‌بارد میل در آغوش کشیدنت و بوسیدنت افزون می‌شود

شعله‌های سرکش این میل جانم را می‌سوزاند.

زیر باران می‌روم و خیره به آسمان آرزو می‌کنم:

ای کاش کنارم بودی دلارام من ، زیر این باران دوشادوش هم و دست در دست هم...

عاشقتر از همیشه، شیداتر و دیوانه‌تر...

""فارغ از همه بایدها و نبایدهای عالم، فارغ از حس پشیمانی و پریشانی...""

شاید مست مست، شاید مدهوش و مخمور، شاید...

آری رها...

رها از همه بندهای این جسم و این عالم، رها از همه خط قرمزها و تابلوهای ممنوع...

رها از هر چه قانون و قاعده و محدوده...

تو نیز عاشق‌تر و شیداتر...

تو نیز مخمور و مست...

عاشقانه‌ تر زیر این باران بمان ابر را بوسیده‌ام تا بوسه‌ بارانت کند...

 



سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: 13:51 ::  نويسنده : گلاله       

 

عشق تو معصوم و بارانیست....

نمیدانم تو چه نسبتی با اشک داری که تا نامت بر زبانم جاری میشود.....تا یادت در قلبم شکل میگیرد......اشک از خانه ی چشمانم سرک میکشد........

تانگاهت را به ذهن میاورم قلبم شروع به تپیدن میکند...........

درگوشه ی تنهاییم خاطراتم را مرور میکنم.خاطرات تلخ و شیرین بودن ونبودنت را......لحظه های باتو

بودن را......لحظه های تنهایی را......لحظه های انتظار را.......و اکنون میفهمم که عشق تو چه ها میکند.........

وتومیدانی که موسیقی متن این خاطرات اشک من است که از گونه هایم بر زمین سقوط میکند........

تو میدانی ومن خوب میدانم که تو خوب میدانی ومیفهمی وحس میکنی........

که خوب میدانم که تو معصومی همچون باران...............

اما بدان اشک های من معصومانه تر از باران هرشب در هجرانت می بارند.................

باری دیگر دستهای مهربان و بارانیت را نصیب شانه هایم کن.............

که ریشه های عشق و قلب من با باران های تو بهاری میشوندو این همان است که من وتو میخواهیم بشویم...............ما.................

خیلی دوستت دارم عشق من.....نفسمی..........

 



شنبه 16 دی 1391برچسب:, :: 22:52 ::  نويسنده : گلاله       

زیبای من

 

زیبایی تو مرا دلداده ات کرده است نه زیبایی صورت بلکه زیبایی سیرت و صد البته حسن ظاهر و زیابیی صورت این دلدادگی را مضاعف گردانیده است.

 

 

من تو را هر روز زیباتر از دیروز می بینم و هر روز با عشقی فزون تو را در می یابم.

 

 

من تو را یافتم و چه خوب یافتم...

 

 

آرامش را در کنارت با احساسی عمیق و زلال تجربه کردم.

 

 

خنده هایت نشاط و شادابی زندگی را برایم به ارمغان آورد.

 

 

تذکره ها و یادآوری هایت مرا به خودم و خدایم توجه داد و فهمیدم که مرا فهمیدی...

 

 

چه زیبا و نیکوست که به درس و بحث و دیگر برنامه هایم توجه می کنی و مرا در رسیدن به قله های علم و معرفت همراهی و همیاری و همدلی می کنی!

 

 

می خواهم تو را توصیف کنم تا همگان بفهمند که کیستی و چیستی؟! ولی دریغ از واژه ای که بتواند عمق آن زیبایی را بیان بکند...

 

 

تو بالاتر و والاتر از واژه های پسینی هستی که من حقیر آنها را انشا می کنم

 

تو زیبای منی...

 

باور كن كه دوستت دارم اي تنها بهانه براي زنده بودنم

نفس كشيدنم دوستت دارم...

اي اميد و آرزوي من دوستت دارم...

اي تو به زيبايى يك گل سرخ . به پاكي يك چشمه زلال

به لطافت باران بهار دوستت دارم...

اي تو فصل بهارم هميشه يارم همدم اين دل پاره پاره ام دوستت دارم

اي تو آرامش وجودم همه بود و نبودم . هستي و تارو پودم دوستت دارم

اي تو عشق زندگي ام جواد جون

هميشگي ام . ماندني ام دوستت دارم...


دوستت دارم
...



جمعه 15 دی 1391برچسب:, :: 16:42 ::  نويسنده : گلاله       

 زیباترین احساسم برای جوادم

جوادم احساسم را به روي تو كه زيباترين احساس هستي مي گشايم

به چشمان مملو از محبتت مي نگرم وبا تمام احساساتم به قلب دريايي ات مي گويم:

دستان مهربانت را به من بسپار

تا در اين دشت بي انتها مامن دل بي پناهم باشد

كه بي تو من كوير خشكيده اي بيش نيستم.

عزيزم!

دير زماني بود كسي پا به كلبه رنگ و رو رفته دلم نگذاشته بود

تا اينكه پنجره دلم به روي چشمان زيبايت گشوده شد.

آن زمان بود كه ازخواب زندگي برخواستم

و تمام غم ها را به سوي آسمان بي انتها پرواز دادم

آري

اين تو بودي كه براي من

زندگي،

محبت،

صميميت

و عشق را معنا كردي

و مرا به سرزمين شادي هاي بي پايان آوردي.

اي كاش مي توانستم احساسات پاك خود را در قالب كلام به تو بگويم

اما افسوس كه كلمات از بيان احساسات من عاجز هستند.

تو براي من حكم يك زندگي جديد را داري ،

تو براي من معناي قشنگ ترين احساسات هستي

و من با تمام وجود فرياد مي زنم كه تو را با تمام وجود دوست دارم.

مهربانم!

اكنون كه با اين صفحه كاغذ دردودل مي كنم حس مي كنم

كه در كنار من قرار داري

و با آن چشمان سراسر احساس به سوي من مي نگري

و من از ديدن تو در كنارم نيروي عجيبي مي گيرم،

نيرويي به نام عشق!

به پاكي چشمان زيبايت،

به زلالي تمام چشمه ساران عشق

و به قشنگي ستاره هاي شب قسم مي خورم

كه تو براي هميشه در قلب من جاي داري

زيرا كه تو مالك تمام وجود من شده اي.



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد